هوو (زنِ دومِ شوهر)گویش خلخالاَسکِستانی: avesnə دِروی: avesnə شالی: avasənə کَجَلی: avasneg کَرنَقی: avasənə کَرینی: avsəne کُلوری: avesənə گیلَوانی: evisini لِردی: avasni
هوو (زنِ دومِ شوهر)گویش کرمانشاهکلهری: haw گورانی: haw سنجابی: haw کولیایی: haw زنگنهای: haw جلالوندی: haw زولهای: haw کاکاوندی: haw هوزمانوندی: haw
بناغلغتنامه دهخدابناغ . [ ب َ ] (اِ) تار ریسمان خام را گویند که بر دوک پیچیده شود. (برهان ) (ناظم الاطباء). ریسمان خام که بر دوک ریسندش . (شرفنامه ٔ منیری ). ریسمان خام (آنندراج
بنجلغتنامه دهخدابنج . [ ب َ ] (اِ) دو زن را گویند که یک شوهر داشته باشند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری )(برهان ). هوو. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بنانج .
اموسنیلغتنامه دهخدااموسنی . [ اَ وِ ] (اِ) دو زن را گویند که یک شوهر داشته باشند و هر یک مر دیگر را اموسنی بود. (برهان قاطع) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). زن یک شوهر نسبت بزن دیگر