پنج بوختلغتنامه دهخداپنج بوخت . [ پ َ بُخْت ْ ] (اِ مرکب ) یک دسته از اسامی ایرانیان با کلمه ٔ بوخت ازفعل بوختن و بختن که در پهلوی بمعنی نجات دادن و رهانیدن است ترکیب شده است مثل سه
پنداشتلغتنامه دهخداپنداشت . [ پ ِ ] (مص مرخم ، اِمص ) اسم از پنداشتن . پندار. خیال . ظن . گمان . وهم . حسبان . محسبة : الهی پنداشتم ترا شناختم اکنون پنداشت خود رادر آب انداختم . (
پندارلغتنامه دهخداپندار. [ پ ِ ] (اِمص ، اِ) تکبر و عجب را گویند. (برهان قاطع). و بمعنی ... خود را بزرگ پنداشتن نیز آمده است . (برهان قاطع). بادسری . خودبینی . باد. برمنشی . خودپ