هوبهلغتنامه دهخداهوبه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ) دوش و کتف را گویند. (برهان ). هوبر. هویه . رجوع به هویه شود. || به معنی پشتی و حمایت هم هست و به این معنی بجای بای ابجد یای حطی هم آمد
هبةدیکشنری عربی به فارسیاعطا , موهبت , دست بدست دادن عروس و داماد , بخشيدن , فاش کردن , بذل , تند باد , باد ناگهاني , انفجار , فوت , خوشي , تفريح , تمايل , مزمزه , چشيدن , حب , حب دارو
هبةالغتنامه دهخداهبةا. [ هَِ ب َ تُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن مطلب ، معروف به ابن مطلب و ملقب به ولی اﷲ وزیر المستظهر باﷲ خلیفه ٔ عباسی بود. رجوع به ابن مطلب شود.
هویهلغتنامه دهخداهویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) هوبه . (برهان ). دوش و کتف .(آنندراج ) (برهان ). || پشتی و حمایت . (آنندراج ) (برهان ). هوبه . (برهان ). رجوع به هوبه شود.
سابورلغتنامه دهخداسابور. (اِخ ) ابن هرمزبن نرسی (شاپور دوم ) دهمین پادشاه سلسله ٔ ساسانی است که از سال 310 تا 379 سلطنت میکرد.میان ایرانیان ملقب به شاپور هوبه سنبا بود و مورخان ع
هان کاولغتنامه دهخداهان کاو. (اِخ ) از شهرهای مرکزی چین و بزرگترین شهر تجارتی آن کشور که در ساحل چپ رود یانگ تسه و محل تلاقی آن با رود هان کیانگ واقع شده و مرکز ایالت هوپِه (هوبِه
هوبرلغتنامه دهخداهوبر. [ ب َ ] (اِ) دوش و بغل و کنار. || به معنی پشتی و حمایت هم آمده است . (برهان ). مصحف هوبه است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به هوبه شود.
هویه سنبالغتنامه دهخداهویه سنبا. [ ی َ / ی ِ سُم ْ ] (نف مرکب ) سنباننده و سوراخ کننده ٔ شانه . || (اِخ ) لقبی است برای شاپور دوم ساسانی آنکه به ذوالاکتاف مشهور است . لقب شابوربن هرم