تنوره کشیدنلغتنامه دهخداتنوره کشیدن . [ ت َ رَ / رِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) در حال چرخیدن به هوا پریدن . (فرهنگ فارسی معین ). به هوا برشدن دیو و جادو، بی بال و پر. دواریدن . در افسان
دروا شدنلغتنامه دهخدادروا شدن . [ دَرْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) واشدن . معلق شدن . آویخته شدن . برآمدن : تیصیص ؛ گشاده و دروا شدن زمین به روئیدن گیاه (از منتهی الارب )؛ دروا شدن گیاه به
ناپدید شدنلغتنامه دهخداناپدید شدن . [ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ناپدید گشتن . پنهان گشتن . (ناظم الاطباء). ناپیدا شدن . مخفی شدن . نهان شدن : صبح شباهنگ قیامت دمیدشد علم صبح روان ناپدید
کیپلغتنامه دهخداکیپ . (ص ) در تداول عامه ، به هم پیوسته . تنگ هم . (فرهنگ فارسی معین ). سخت متصل . بی فرجه . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- کیپ شدن در ؛ محکم پیوسته شدن دو مص
دمیدنلغتنامه دهخدادمیدن . [ دَ دَ ] (مص ) دم زدن و نفس کشیدن . (ناظم الاطباء). نفس کشیدن . (برهان ). نفس بیرون دادن . نفس زدن . (یادداشت مؤلف ): فح ، فحفحة؛ دمیدن در خواب .(منته