هوانوردلغتنامه دهخداهوانورد. [ هََ ن َ وَ ] (نف مرکب ) طی کننده ٔ هوا. خلبان . راننده ٔ هواپیما. رجوع به فضانورد شود.
هوانوردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، خلبان، مهماندار، مهندس پرواز، خدمۀ هوایی، خدمۀ زمینی فضانورد، کاسمونُت
هوانوردیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] هوانوردی، پرواز، هوابرد ارودینامیک، آئرودینامیک، علوم موشک، بالیستیک مافوق صوت، سوپرسونیک، دیوار صوتی، علم صدا صعود فرود، سقوط پرندگان شیرجه، پرش،
طياردیکشنری عربی به فارسیهوانورد , خلبان , جريان , رايج , جاري , رهبر , ليدر , خلبان هواپيما , راننده کشتي , اسباب تنظيم وميزان کردن چيزي , پيلوت , چراغ راهنما , رهبري کردن , خلباني کرد
هوانوردیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] هوانوردی، پرواز، هوابرد ارودینامیک، آئرودینامیک، علوم موشک، بالیستیک مافوق صوت، سوپرسونیک، دیوار صوتی، علم صدا صعود فرود، سقوط پرندگان شیرجه، پرش،