۱. [مجاز] مشتاق؛ آرزومند: ◻︎ هواخواه توٲم جانا و میدانم که میدانی / که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی (حافظ: ۹۴۶).
۲. [مجاز] حامی؛ طرفدار؛ کسی که از دیگری طرفداری بکند.
۳. [قدیمی] یار؛ دوست.
۱. آرزومند، پابند، سینهچاک، محب، مشتاق
۲. پیرو، تابع، حامی، طرفدار، مرید، هوادار