مریاًلغتنامه دهخدامریاً. [ م َ ری یَن ْ ] (ع ص ) هنیا مریا؛ گوارنده باد.هنیئاً مریئا. (اقرب الموارد). رجوع به مری ٔ شود.
مریئاًلغتنامه دهخدامریئاً.[ م َ ئَن ْ ] (ع ص ) گوارنده باد. (ترجمان القرآن جرجانی ). گوارنده باد ترا! منصوب است بر حال . (دهار).- هنیئاً مریئاً ؛ خوش و گوارنده باد! رجوع به مری ٔ
خوشخورلغتنامه دهخداخوشخور. [ خوَش ْ / خُش ْ خوَر / خُرْ ] (نف مرکب ) پرخور. آنکه غذا زیاد خورد. || آنکه غذا رابه نکوئی خورد. آنکه بهر طعامی سازد. || (ن مف مرکب ) بامزه . خوشمزه .
تأکید لفظیلغتنامه دهخداتأکید لفظی . [ ت َءْ دِ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تکرار لفظ اول را تأکید لفظی خوانند. (از تعریفات جرجانی ). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون بنقل از اتقان آرد: ت