404 مدخل
effect, impact, impression, influence, lineament, Mark, sway
(هَ یِ) (اِمص .) تأثیر، اثر.
هنایش .[ هَِ ی ِ ] (اِ) تأثیر و اثر داده شده . (برهان ).
(هَ یِ)(اِ) اثری که بر کسی یا چیزی گذاشته شود و باقی مانَد.
instrumental
ineffective, ineffectual, inert
گندم بو داده
اجتماع , کونجرس ، اِجْتِماعُ
اِجْتِماعٌ عامٌّ
میخائیل گورباچف
میخائیل گلیینکا
میخائیل ایلاریونویچ کووتوزوف
میخائیل ایوانویچ گلیکنا
میخائیل الکساندروویچ باکونین
هنایش، کارای
یادمان، یادواره، هنایش، نوزند، نوشته، نشانه، کارآی
هایش، پذیرش
همایش
همایش ها، گفتگو، مشاوره، مذاکره، کنگاش، همرایزنی، محاوره، مفاوضه