هناسهواژهنامه آزادهن+ اسه - هن یعنی صاحب و اسه یعنی اسودگی یعنی صاحب اسودگی ودر اصل به معنای نفس کشیدن است
هراسهلغتنامه دهخداهراسه . [ هََ س َ / س ِ ] (اِ) از هراس + َه که پساوند است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). آنچه مردم را بدان ترسانند. (برهان ). || چوبی که در میان زراعت بر پای کنن
هنسواژهنامه آزادهنس به لری یعنی نفس و هنه و نیز انه و هناسه همه معنی نفس میدهند به فرانسه henir نفس ستور و دمیدن اسب از بینی أش است که همین کلمه را دارد در فارسی هم هن و هن به
هراسهلغتنامه دهخداهراسه . [ هََ س َ / س ِ ] (اِ) از هراس + َه که پساوند است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). آنچه مردم را بدان ترسانند. (برهان ). || چوبی که در میان زراعت بر پای کنن
هنادسةلغتنامه دهخداهنادسة. [ هََ دِ س َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ هُندوس . (منتهی الارب ). به معنی دانای امور.(آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به هندوس شود.