مزدوجشدگی همظرفیتisovalent conjugationواژههای مصوب فرهنگستانآرایش پیوندها در یک مولکول مزدوج بهنحویکه بتوان برای آن ساختار متفاوتی با همان تعداد پیوند رسم کرد
فوق مزدوجشدگی همظرفیتisovalent hyperconjugationواژههای مصوب فرهنگستانترتیبی از پیوندها در یک مولکول فوق مزدوج بهگونهایکه تعداد پیوندها در دو ساختار رزونانسی یکسان است، اما یکی از ساختارها ازنظر انرژی نامساعدتر از دیگری است
هُمُفرهنگ واژگان قرآنآنها (در اصل ميم آن ساکن بوده که در عباراتي نظير "فَهُمُ ﭐلْخَالِدُونَ "به دليل رسيدن دو ساکن به هم حرکت گرفته است)
سینوپتیکواژهنامه آزادهمدید، هم نظر، هم نوا. در اصطلاح ایستگاه های اصلی هواشناسی وابسته به سازمان هواشناسی را گویند. در این ایستگاه ها آمار دما، بارندگی، نم نسبی، باد، تبخیر و سایر م
مناظرهلغتنامه دهخدامناظره . [ م ُ ظَ / ظِ رَ / رِ ] (از ع ، اِمص ) با هم نظر کردن یعنی فکر کردن در حقیقت و ماهیت چیزی . با هم بحث کردن . (غیاث ). مجادله و نزاع با همدیگر و بحث با
استلغتنامه دهخدااست . [ اُ س ِ ] (اِخ ) نام دسته ای از ساکنین قفقاز که در دو ناحیه سکونت دارند: استی شمال ، در روسیه ٔ شوروی ، سکنه ٔ آن 152000 تن کرسی آن ارجنی کیدز (ولادی قفق
شلمغانیلغتنامه دهخداشلمغانی . [ ش َ م َ ] (اِخ ) ابوجعفر محمدبن علی معروف به ابن ابی العزاقر از مردم شلمغان از قرای واسط بود و اواز جمله کسانی است که به مخالفت با حسین بن روح و مذه
مکافالغتنامه دهخدامکافا. [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) مخفف مکافات ، نظیر مداوا و مدارا، مخفف مداوات و مدارات : شه مرا زر داد گوهر دادمش زر را عوض آن کرامت را مکافا برنتابد بیش از این .