هُمُفرهنگ واژگان قرآنآنها (در اصل ميم آن ساکن بوده که در عباراتي نظير "فَهُمُ ﭐلْخَالِدُونَ "به دليل رسيدن دو ساکن به هم حرکت گرفته است)
تروغبدلغتنامه دهخداتروغبد. [ ت ُ ب َ ] (اِخ ) قریه ای به چهار فرسنگی طوس . جمعی از زهاد و محدثان از این مکان برخاسته اند. (از سمعانی ) (از معجم البلدان ). هم اکنون قریه ٔ مزبور را
جارولغتنامه دهخداجارو. (اِخ ) اسم کوهی است طولانی که وصل به خلجستان و بلوک زرند میباشد. از طرف غربی به کوه مخروطی کوچکی موسوم به اوجاق داغی و هم به رودخانه ٔ شور منتهی میشود. از
طریفةلغتنامه دهخداطریفة. [ طُ رَ ف َ ] (اِخ ) آبکی است در اسفل ارمام . (منتهی الارب ). آبی است مر بنی جذیمةبن مالک بن نصربن قعین بن الحارث بن ثعلبةبن دودان بن اسد را در اسفل ارما
خانقاهلغتنامه دهخداخانقاه . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) علاقه داری درجه ٔ اول مربوط بحکومت درجه ٔ اول آقچه و متعلق بحکومت کلان شبرغان و در حوزه ٔ ولایت مزارشریف واقع است ، این علاقه در 1
خرابدهلغتنامه دهخداخرابده . [ خ َ دِ ] (اِخ ) نام یکی ازچهار قریه است در مغان در سه فرسخی جنوبی چشمه علی و این چهار قریه با هم در یک جا قرار دارند و اسامی آنها عبارت است از کشه که