هُمُفرهنگ واژگان قرآنآنها (در اصل ميم آن ساکن بوده که در عباراتي نظير "فَهُمُ ﭐلْخَالِدُونَ "به دليل رسيدن دو ساکن به هم حرکت گرفته است)
دهقانلغتنامه دهخدادهقان . [ دِ ] (معرب ، ص ، اِ) معرب و مأخوذ از دهگان فارسی (ده + گان ، پسوند نسبت ) منسوب به ده ، و آن در قدیم به ایرانی اصیل صاحب ملک و زمین اعم از ده نشین و
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن اسماعیل بن داودبن حمدون الندیم مکنی به ابوعبداﷲ. ابوجعفر طوسی در مصنفین امامیه ذکر او آورده است و گوید وی شیخ اهل لغت و و
مشقاءلغتنامه دهخدامشقاء. [ م َ ] (ع ص ) مؤنث اَمْشَق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مؤنث امشق ، زنی که هر دو شکم رانش به هم خورده باشد. ج ، مُشق . (ناظم الاطباء).
امسحلغتنامه دهخداامسح . [ اَ س َ ] (ع ص ) کسی که شکم رانش ازجامه ٔ درشت ساییده باشد یا هر دو رانش بهم ساید. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنکه رانهایش در هم ساید اندر رفتن .
هردویکیلغتنامه دهخداهردویکی . [ هََ دُ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) فنی است در کشتی که یک دست از بالای دوش حریف گذرانیده و به پشت و کمرش رسانیده و دست دوم در میان هر دو رانش درآورده ، هر