هم ترازلغتنامه دهخداهم تراز. [ هََ ت َ ] (ص مرکب ) هم طراز. برابر. هم سطح . یکسان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به هم ترازو شود.
هم طرازلغتنامه دهخداهم طراز. [ هََطِ / طَ ] (ص مرکب ) برابر. هم سطح . هم باد. (یادداشتهای مؤلف ). || هم ردیف . هم مرتبه . هم رتبه .
همطرازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، شخص همطراز، همعرض، همتا، همکار کمیسیون همعرض طرف، رقیب، هماورد، شخص مبارز نظیر، قرین، مانند، جفت، لنگه، زوج، همسر، بدیل، مقابل، جانشین، مرادف ◄
تنسيقدیکشنری عربی به فارسیهم ترازي , عکسي که از چند قطعه عکس بهم چسبانده تشکيل شده باشد , قطعه ادبي يا موسيقي مرکب از قسمتهاي گوناگون , تهيه عکس هاي بهم پيوسته
هم ترازولغتنامه دهخداهم ترازو. [ هََ ت َ ] (ص مرکب ) هم وزن و برابر و مقابل و هم قوت . (از آنندراج ) : ندارد فعل من آن زوربازوکه با عدل تو باشد هم ترازو. نظامی .سیه کوله ٔ گردبازو م
alignedدیکشنری انگلیسی به فارسیهم راستا، هم تراز کردن، ردیف کردن، بصف کردن، در صف امدن، در یک ردیف قرار گرفتن