همزمانی 1simultaneityواژههای مصوب فرهنگستانشرایطی که در آن دو رویداد از دید یک ناظر معین در یک زمان اتفاق میافتد
همزمانیدیکشنری فارسی به انگلیسیcoincidence, conjunction, contemporaneity, simultaneity, synchronization
همهزمانیpanchronyواژههای مصوب فرهنگستانویژگیهایی از زمان که فارغ از زبان و مکان ثابت میماند یا برقرار است
چندشوهریpolyandryواژههای مصوب فرهنگستان1. وضعیتی که در آن زن بهطور همزمان دارای چند همسر است 2. در برخی جوامع ابتدایی یا سنتی، ازدواج یک زن با چند برادر
پیشآی کوتاهacciaccatura, ACC 1واژههای مصوب فرهنگستان1. نُت یا نُتهای زینت که پیش از نت اصلی نوشته میشوند و برخلاف پیشآ دارای ارزش زمانی بسیار کوتاهی هستند 2. نوعی زینت رایج در قرنهای 17 و 18 برای سازهای شستی
پیشآی مضاعفdouble appoggiaturaواژههای مصوب فرهنگستان1. دو پیشآ که یکی از آنها بالاتر و دیگری پایینتر، با فاصلۀ پیوسته از نت اصلی، قرار میگیرند 2. دو پیشآی همزمان
چندریتمpolyrhythmicواژههای مصوب فرهنگستانویژگی آنچه دارای چند ریتم متفاوت بهطور همزمان است متـ . چندریتمی 1
طائرلغتنامه دهخداطائر. [ ءِ ] (ع اِ) پرنده . (منتهی الارب ) : روزگار عنود، و دهر کنود... طائر روح او را [ امیر ابونصر را ] بسنگ حادثه ٔ حرض ، از آشیانه ٔ تن آواره ساخت . (ترجمه