همزمانی 1simultaneityواژههای مصوب فرهنگستانشرایطی که در آن دو رویداد از دید یک ناظر معین در یک زمان اتفاق میافتد
همزمانیدیکشنری فارسی به انگلیسیcoincidence, conjunction, contemporaneity, simultaneity, synchronization
همهزمانیpanchronyواژههای مصوب فرهنگستانویژگیهایی از زمان که فارغ از زبان و مکان ثابت میماند یا برقرار است
همفراگوییcoarticulationواژههای مصوب فرهنگستانهمزمانی تولید دو واحد واجی یا یک واحد واجی با یک مشخصۀ آوایی متـ . تولید همزمان
چندریتمی 2polyrhythmواژههای مصوب فرهنگستانهمزمانی ریتمهای متفاوت در بخشهای (parts) مختلف صدایی در یک قطعۀ موسیقی
همریتمیhomorhythmواژههای مصوب فرهنگستانهمزمانی ریتمهای همسان یا بسیار مشابه در بخشهای (parts) مختلف صدایی در یک قطعۀ موسیقی