همچینlegoواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اسباببازی، شامل قطعات کوچک عموماً کائوچویی یا پلاستیکی، که میتوان آنها را بر روی هم سوار کرد و برای بازی و سرگرمی چیزهایی مانند خانه و قطار و کشتی ساخت
رویهمچینیstackingواژههای مصوب فرهنگستانروی هم قرار دادن جعبهها و بارگُنجها و بارکفهای همشکل با نظم و ترتیب خاص و حفظ ایمنی
وزن مجاز رویهمچینیallowable stacking weightواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر باری که در هنگام رویهمچینی بر هریک از چهار ستون بارگُنج میتوان وارد کرد
wrinklesدیکشنری انگلیسی به فارسیچین و چروک، چروک، چین، چین خوردگی، اژنگ، چین و چروک خوردن، چروکیده شدن، چروکیدن، چین دادن
چین و ماچینلغتنامه دهخداچین و ماچین . [ ن ُ ] (اِخ )چین ماچین . چین و ماوراءِ چین . یا چین و کشنشین یا چین و ماچین : چین تو ظاهر و ماچین به مثل باطن تو به چین بودی و مانده ست ترا ماچین .ناصرخسرو.
تجعيدةدیکشنری عربی به فارسیاژنگ , چين , چروک , چين خوردگي , چين و چروک خوردن , چروکيده شدن , چروکيدن , چين دادن
طبلة مقوایی توهمچینnestable fiber drumواژههای مصوب فرهنگستاننوعی طبله به شکل مخروط ناقص، ویژة حمل پسماندهای بیمارستانی خطرناک و سوزاندنی، متشکل از لایههایی از ورقهای مقوایی و سرپوشهایی پلاستیکی که در رأس و کف چسبانده میشود
قالبگیری برهمچینstack mouldingواژههای مصوب فرهنگستانروشی در قالبگیری که در آن از هر دو طرف قالب استفاده میشود بهطوریکه یک طرف بهجای تای رویی و طرف دیگر بهجای تای زیری عمل میکند
گُنجایة برهم ـ توهمچینstack and nest containerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گُنجایه که خالی آنها را میتوان داخل یکدیگر کرد و پر آنها را بر روی یکدیگر قرار داد
گُنجایة برهمچینstack-only containerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گُنجایه با دیوارههای قائم و فضای درونی کافی و استحکام لازم به نحوی که میتوان آنها را بر روی یکدیگر نشاند
گُنجایة توهمچینnest-only containerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گُنجایه با دیوارههای شیبدار که در حالت خالی میتوان آنها را در یکدیگر داخل کرد