همشنوی خارجیalien crosstalk, AXTواژههای مصوب فرهنگستانتداخل نشانک ارسالی یک بافه با نشانک ارسالی بافۀ دیگر
همشنوی انتهای دورfar-end crosstalkواژههای مصوب فرهنگستانمیزان همشنوی اندازهگیریشده در انتهای دور مدار گیرنده هنگامیکه نشانک ارسالی از انتهای دور خط فرستاده شده باشد اختـ . هاد FEXT متـ . همشنوی پیشسو forwar
همشنوی انتهای نزدیکnear-end crosstalkواژههای مصوب فرهنگستانمیزان همشنوی اندازهگیریشده در انتهای نزدیک مدار گیرنده هنگامیکه نشانک ارسالی از انتهای نزدیک خط فرستاده شده باشد اختـ . هان NEXT متـ . همشنوی معکوسrever
همشنوی انتهای نزدیکnear-end crosstalkواژههای مصوب فرهنگستانمیزان همشنوی اندازهگیریشده در انتهای نزدیک مدار گیرنده هنگامیکه نشانک ارسالی از انتهای نزدیک خط فرستاده شده باشد اختـ . هان NEXT متـ . همشنوی معکوسrever
خط همتُندیisotach, isovel, isokineticواژههای مصوب فرهنگستانخطی بر روی یک سطح معین که نقاط دارای سرعت یکسان را به هم وصل میکند متـ . همتُندی
هم زانولغتنامه دهخداهم زانو. [ هََ ] (ص مرکب ) دو کس که با هم زانوبه زانو نشینند. (آنندراج ). هم نشین : همزانوی شاه جهان نشسته در مجلس و در بارگاه و بر خوان . فرخی .همچو معشوقی که
لیلیلغتنامه دهخدالیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت سعدبن ربیعة. معشوقه ٔ قیس بن ملوح بن مزاحم ، معروف به مجنون لیلی : بلبل به غزل طیره کند اعشی راصلصل به نوا سخره کند لیلی را. منوچهر
زانولغتنامه دهخدازانو. (اِ) ترجمه ٔ رکبه . (آنندراج ). محل اتصال ساق و ران پا. در پهلوی : زانوک ، در اوستا: ژنو و درسنسکریت : جانو بوده است . (فرهنگ نظام ). دکتر معین در حاشیه ٔ