همآورشco-locationواژههای مصوب فرهنگستانراهبردی برای بهبود روابط کاری و افزایش بهرهوری و ارتباطات ازطریق کنار هم قرار دادن گروه پروژه در یک مکان کاری
کد احراز اصالت پیامmessage authentication code, authentication codeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جمعآزمای رمزنگاشتی مبتنی بر رمزنگاری متقارن برای کشف تغییرات رخداده بر روی دادهها، اعم از عمدی و تصادفی اختـ . کاپ MAC متـ . کد اصالتسنجی پیام
کد احراز اصالت پیام آستانهایthreshold authentication codeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کد احراز اصالت پیام (کاپ) که برای تولید آن حضور حداقل شمار مشخصی از شرکتکنندگان ضروری است اختـ . کاپ آستانهای متـ . کد اصالتسنجی پیام آستانهای
کد احراز اصالت پیام چکیدهبنیادhash-based message authentication code, keyed-hash- based message authentication codeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کد احراز اصالت پیام (کاپ) با استفاده از یک کلید رمزنگاشتی و یک تابع چکیدهساز اختـ . کاپ چکیدهبنیادHMAC متـ . کد اصالتسنجی پیام چکیدهبنیاد
چاورشلغتنامه دهخداچاورش . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان باراندوزچای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه که در 23 هزارگزی جنوب باختر ارومیه و 3 هزارگزی شمال ارابه روزیوه به ارومیه واقع شده . دره ای است سردسیر و سالم که <span class="hl" dir
خراج آورلغتنامه دهخداخراج آور. [ خ َ وَ ] (نف مرکب ) آنکه خراج رساند. (از آنندراج ). آنکه خراج برای حاکم برد. خراج دهنده . خراجگزار : خراج آورش حاکم روم و ری خراجش فرستاد کسری و کی .نظامی .
شه شهلغتنامه دهخداشه شه . [ ش َه ْ ش َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف شاه شاه که در اصطلاح شطرنج آنرا کش گویند : گفت شه شه وآن شه کبر آورش یک به یک شطرنج برزد بر سرش .مولوی .
ستوه آوردنلغتنامه دهخداستوه آوردن . [ س ُ وَدَ ] (مص مرکب ) عاجز کردن . زبون ساختن : سواران جنگی بر او بر گمارستوه آورش هر سوی از کارزار. اسدی .مثال او را امتثال نمود و بر این موجب پیش گرفتند تا آن کافران را به ستوه آوردند. (ترجمه ٔ تاری
چونهلغتنامه دهخداچونه . [ ن َه ْ ] (هندی ، اِ) آهک باشد. (فرهنگ سروری ). مأخوذ از هندی ، آهک زنده . (ناظم الاطباء) : سرخی رویش ز سرخه منکرش چونه و فوفل شده رنگ آورش . خسرو (از فرهنگ سروری چ دبیرسیاقی ).ودر نسخه ٔ حسین وفائی به معن
تنگ آوردنلغتنامه دهخداتنگ آوردن . [ ت َ وَ دَ ] (مص مرکب ) به ستوه آوردن . زله کردن . ستوه کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سخت گرفتن . در مضیقه گذاشتن . (فرهنگ فارسی معین ) : از آن گر بگردیم و جنگ آوریم جهان بر دل خویش تنگ آوریم . فردوسی .</p