همولةلغتنامه دهخداهمولة. [ هَُ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ هامل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به هامل شود.
حمولةلغتنامه دهخداحمولة. [ ح َ ل َ ] (ع ص ) بارکش از شتر و خر و مانند آن . (منتهی الارب ). بار بر آن باشد یا نباشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شتری که بار میبرد. (اقرب الم
حمولةلغتنامه دهخداحمولة. [ ح ُ ل َ ] (ع اِ) بارها. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): گویند: حمولة علیها حُمولة. (منتهی الارب ). || (اِ) ج ِ حِمل . (اقرب الموارد). رجوع به حمل شود.
همولهواژهنامه آزادطایفه بزرگ ، خاندان ، در برخی متون ادبی به معنای صبور و شکیبا هموله طایفه ای از سه هونی است که زیرمجموعۀ چهارلنگ کیان ارثی اند. واژۀ هموله از دو جزء همو (همانند
هبولةلغتنامه دهخداهبولة. [ هََ ل َ ] (اِخ ) (ابن ...) ابن الهبولة، پادشاهی از پادشاهان عرب که قبل از غسان بوده است . (معجم متن اللغة).
هرمولةلغتنامه دهخداهرمولة. [ هَُ ل َ ] (ع اِ) خرقه ٔ پاره که از دامن پیراهن کهنه شکافته گردد. (منتهی الارب ). التی تتشقق من اسافل القمیص کالرعبولة. (اقرب الموارد).
همولهواژهنامه آزادطایفه بزرگ ، خاندان ، در برخی متون ادبی به معنای صبور و شکیبا هموله طایفه ای از سه هونی است که زیرمجموعۀ چهارلنگ کیان ارثی اند. واژۀ هموله از دو جزء همو (همانند
حمولهواژهنامه آزادتیره ای از طایفۀ سهونی که جزء شاخۀ چهارلنگ کیان ارثی در ایل بختیاری است. البته صورت صحیح نوشتاری آن هموله است.
هامللغتنامه دهخداهامل . [ م ِ ] (ع ص ) شتر به چرا گذاشته ٔ بی ساربان ، مذکر و مؤنث در وی یکسان است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هامل من ابل ؛ کانت متروکة بلاراع و لاقائم عل