همه فن حریفلغتنامه دهخداهمه فن حریف . [ هََ م َ / م ِف َ ح َ ] (ص مرکب ) کسی که تن به هر کار میدهد یا از عهده ٔ هر کار خوب یا بد برمی آید. (یادداشت مؤلف ).
همه فن حریفلغتنامه دهخداهمه فن حریف . [ هََ م َ / م ِف َ ح َ ] (ص مرکب ) کسی که تن به هر کار میدهد یا از عهده ٔ هر کار خوب یا بد برمی آید. (یادداشت مؤلف ).
متنوعدیکشنری عربی به فارسیجور شده , همه فن حريف , همسر , يار , درخور , مناسب , گوناگون , مختلف , متغير , متمايز , متفرقه