همصحبتفرهنگ مترادف و متضادجلیس، مصاحب، معاشر، مقترن، ندیم، همداستان، همدم، همراز، همسخن، همکلام، همگفت، همنشین، یار
هم صحبتلغتنامه دهخداهم صحبت .[ هََ ص ُ ب َ ] (ص مرکب ) مصاحب . همنشین : به هم صحبتان گفت کاین باغ نغزکه منظور چشم است و ریحان مغز. نظامی .از این دیو مردم که دام وددندنهان شو که هم