همسریلغتنامه دهخداهمسری . [ هََ س َ ] (حامص مرکب ) برابری و مساوات . (آنندراج ) : شیربیابان را با مرد جنگ همسری و همبری و شرکت است .ناصرخسرو.نی زرّ خالصی ؟ ز پی همسری ّ جوموقوف حکم پله وشاهین چه مانده ای ؟
همشیرگیلغتنامه دهخداهمشیرگی . [ هََ رَ /رِ ] (حامص مرکب ) هم شیرگی . همشیر بودن برادر و خواهر یا دو برادر یا دو خواهر از طریق رضاع و شیرخوارگی . || کنایه از سازش و صمیمیت : در دشت و کوه وبیشه به همشیرگی چرندشیرو پلنگ و سرهان ، گور
گشت همسریابیromance tourواژههای مصوب فرهنگستانگشتی که کارگزاران همسریابی مکاتبهای یا رایانهای برای مردانی که در جستوجوی همسر هستند برگزار میکنند
ازدواج تکهمسریmonogamous marriageواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زندگی زناشویی که در آن فرد فقط یک همسر اختیار میکند