حمصیصةلغتنامه دهخداحمصیصة. [ ح َ م َ ص َ / ح َم ْ م َ ص َ ] (ع اِ) تره ای است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
امشاشلغتنامه دهخداامشاش . [ اِ ] (اِ) قیاس و اندازه و مقیاس . (ناظم الاطباء). ناظم الاطباء با علامت «پ » یعنی پارسی آورده و در جای دیگر دیده نشد.
امساسلغتنامه دهخداامساس . [ اِ ] (ع مص ) بسایانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بدست سودن چیزی را و بسایانیدن . (آنندراج ). بربسودن داشتن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). به بسودن شروع کردن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). بسودن گرفتن .
امشاشلغتنامه دهخداامشاش . [ اِ ] (ع مص ) با مغز شدن استخوان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). امخاخ . (از اقرب الموارد). || شاخ نرم و نازک برآوردن سَلَم (یک نوع درخت خاردار). (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
امصاصلغتنامه دهخداامصاص . [ اِ ] (ع مص ) مکانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مکیدن کنانیدن . (ناظم الاطباء). برمکیدن داشتن . (تاج المصادر بیهقی ).