همزادلغتنامه دهخداهمزاد. [ هََ ] (ص مرکب ) رفیقی که در زاد و راحله شریک باشد. (از برهان ). گمان نمیرود که جزء دوم این ترکیب ، زاد (واژه ٔ عربی به معنی توشه ) باشد و مؤلف برهان با معنی دوم همزاد چنین تعبیری برای لفظ «زاد» کرده است .
همزادلغتنامه دهخداهمزاد. [ هََ ] (ص مرکب ) هم سن . همسال . (برهان ) : که پیوند شاه است و همزاد اوی سواری است جنگاور و نامجوی . فردوسی .سه پیر بودند ندیمان وی و همزاد او. (تاریخ بیهقی ).مرا رامین نه خویش است و نه پیوندنه هم گ
همزادفرهنگ فارسی عمید۱. [عامیانه] موجودی نامرئی مانند جن که همراه با کسی در هنگام تولد زاده میشود.۲. همسن؛ همسال.۳. (زیستشناسی، پزشکی) دو بچه که در یک آن متولد شده باشند.
همزادفرهنگ فارسی معین( ~.) (ص .) 1 - هم سن و سال . 2 - به باور عوام موجودی که هم زمان با به دنیا آمدن شخص ، در میان اجنه به دنیا می آید.
هَمَزَاتِفرهنگ واژگان قرآنوسوسه ها (کلمه همزة به معناي شدت دفع است ، و حرف همزه ، يکي از حروف الفبا را هم از اين جهت همزه ناميدهاند که چون از ته حلق ادا ميشود و با فشار و شدت به خارج دفع مي گردد ، و همزه شيطان به معناي دفع او به سوي گناهان از راه گمراه کردن است . و در تفسير قمي از امام عسکري (عليهالسلام) نقل کرده که فرمود
آب همزادconnate waterواژههای مصوب فرهنگستانآب بهدامافتاده در منافذ سنگ رسوبی در زمان نهشته شدن رسوب
کانسار همزادsyngenetic ore depositواژههای مصوب فرهنگستانکانساری که همزمان با سنگ دربرگیرندهاش تشکیل شده است
گونههای همزادsibling species, aphanic species, twin species, cryptic speciesواژههای مصوب فرهنگستاندو یا چند گونۀ خویشاوند که ازلحاظ ریختشناسی غیرمتمایز و ازلحاظ تولید مثل مجزا هستند
همزادهلغتنامه دهخداهمزاده . [ هََ دَ / دِ ] (ص مرکب ) همزاد. دو تن که با هم زاده باشند. همسال : ... و دیگران که همزادگان ایشان بودندی بخواندی . (تاریخ بیهقی ).وز زنانی که کسی دست بر ایشان ننهادهمه دوشیزه و همزاده به یک صورت شاب .
همزادگانواژهنامه آزادهمزادگان . [ هَ م ز ا دِ گ ا ن ] همسن و سالان.هم دوره کودکی از جمله آزادگان رفت برون با دو سه همزادگان نظامی
آب همزادconnate waterواژههای مصوب فرهنگستانآب بهدامافتاده در منافذ سنگ رسوبی در زمان نهشته شدن رسوب
کانسار همزادsyngenetic ore depositواژههای مصوب فرهنگستانکانساری که همزمان با سنگ دربرگیرندهاش تشکیل شده است
گونههای همزادsibling species, aphanic species, twin species, cryptic speciesواژههای مصوب فرهنگستاندو یا چند گونۀ خویشاوند که ازلحاظ ریختشناسی غیرمتمایز و ازلحاظ تولید مثل مجزا هستند
همزادهلغتنامه دهخداهمزاده . [ هََ دَ / دِ ] (ص مرکب ) همزاد. دو تن که با هم زاده باشند. همسال : ... و دیگران که همزادگان ایشان بودندی بخواندی . (تاریخ بیهقی ).وز زنانی که کسی دست بر ایشان ننهادهمه دوشیزه و همزاده به یک صورت شاب .
همزادگانواژهنامه آزادهمزادگان . [ هَ م ز ا دِ گ ا ن ] همسن و سالان.هم دوره کودکی از جمله آزادگان رفت برون با دو سه همزادگان نظامی
آب همزادconnate waterواژههای مصوب فرهنگستانآب بهدامافتاده در منافذ سنگ رسوبی در زمان نهشته شدن رسوب
کانسار همزادsyngenetic ore depositواژههای مصوب فرهنگستانکانساری که همزمان با سنگ دربرگیرندهاش تشکیل شده است