26 فرهنگ

1059 مدخل


ترجمه مقاله

همدست

hamdast

دو تن که کاری را به ‌کمک هم انجام بدهند؛ شریک؛ رفیق؛ همکار.

شریک، متفق، معاون، معین، همراه

accessory, accomplice, ally, confederate, conspirator, fellow