همدردیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی مدلی، غمخواری، تسلا، دلداری، تسلیت، تسلی، تسکین سمپاتی، تعاون، مشارکت مراسمترحیم، سوگواری
همدردیsympathyواژههای مصوب فرهنگستانتوجه عاطفی و فراوان به یک فرد یا حیوان یا گروه، یا شریک شدن در حالات هیجانی یا ذهنی آنها
هم دردیلغتنامه دهخداهم دردی . [ هََ دَ ] (حامص مرکب ) غمخواری . دلسوزی . غمگساری . دلجوئی . دلداری . رجوع به هم درد شود.
invadedدیکشنری انگلیسی به فارسیتهاجمی، تجاوز کردن، هجوم کردن، تهاجم کردن، حمله کردن بر، تاخت و تاز کردن در
invadeدیکشنری انگلیسی به فارسیحمله کردن، تجاوز کردن، هجوم کردن، تهاجم کردن، حمله کردن بر، تاخت و تاز کردن در