همایون کشلغتنامه دهخداهمایون کش . [ هَُ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان که 50 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج
همایونشاهلغتنامه دهخداهمایونشاه . [ هَُ ] (اِخ ) یکی از شاهان بابری (تیموریان هند) است . وی معاصر شاه تهماسب صفوی بوده است . (از تاریخ ادبی ایران تألیف براون ج 3 ص 425 و 464 از ترجم
همایونک افشاریلغتنامه دهخداهمایونک افشاری . [ هَُ ن َ ک ِ اَ ] (اِخ ) از توابع قزوین و دارای معدن زغال سنگ و مس است . (یادداشت مؤلف ).
امیرشاهی سبزواریلغتنامه دهخداامیرشاهی سبزواری . [ اَ ی ِ س َ زِ ] (اِخ ) آق ملک بن جمال الدین . شاعر قرن نهم هجری و ملازم بایسنقرمیرزا و بنا بنوشته ٔ امیرعلیشیر نوایی در مجالس النفائس از سر
تاتارخان لودیلغتنامه دهخداتاتارخان لودی . (اِخ ) یکی از امرای بزرگ سلطان بهادرخان که بدست سپاه میرزا هندال از امراء لشکر همایون شاه کشته شد. (رجوع به تاریخ شاهی ص 135 شود).
کمان کشلغتنامه دهخداکمان کش . [ ک َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کماندار و تیرانداز. (ناظم الاطباء). کمان کشنده . کسی که کمان را بکشد و به کار برد. (فرهنگ فارسی معین ) : گر حور زره پوش ب
فروندلغتنامه دهخدافروند. [ ف َرْ وَ ] (اِ) لغتی است برای واحد کشتی و هواپیما و جز آن به کار رود: یک فروند کشتی . یک فروند هواپیما... (یادداشت بخط مؤلف ). یک دستگاه . یک عدد : ام
بابارتنلغتنامه دهخدابابارتن . [ ] (اِخ ) خواندمیر آرد: بعد از وصول بمزار ارتیش (میرزاسلطان ابوسعید) بخاطر همایون خطور نمود که بی خبر بر سر اهالی خیوق رود و آن بلده را در حیز تسخیر