همانندیلغتنامه دهخداهمانندی . [ هََ ن َن ْ ] (حامص مرکب ) شباهت . به یکدیگر مانستن . مماثلت . تشابه . (یادداشت مؤلف ).
همانندیدیکشنری فارسی به انگلیسیcoincidence, common denominator, commonality, comparison, correspondence, equality, identity, likeness, parallel, parallelism, parity, resemblance n., sameness, semblance, similarity, similitude
همانندهلغتنامه دهخداهماننده . [ هََ ن َن ْ دَ / دِ ] (ص مرکب ) همانند. مانند. شبیه . نظیر. قرین : هماننده ٔ شهریاراردشیرفزاینده و فرخ و دلپذیر.فردوسی .
homogenyدیکشنری انگلیسی به فارسیهمگنی، همانندی، تشابه، ایجاد جنسی شبیه خود، همانندی در نتیجه داشتن یک اصل