همانالغتنامه دهخداهمانا. [ هََ ] (ق ) مانا. گویا. پنداری . گمان بری . فرق مانا و همانا این است که «همانا» به تحقیق نزدیکتر است و بعضی گویند به معنی «ظاهراً» و «یقین » باشد و مانا
هماناکلغتنامه دهخداهماناک . [ هََ ] (ق مرکب ) همانا گویی . همانا که ... : در کار تو شد سر سنائی زین نیست تو را خبر هماناک .سنائی .
همانانلغتنامه دهخداهمانان . [ هََ ] (اِخ ) [ شهری است به هندوستان ]،جای زاهدان هند است و ایشان بر همانند که گویند: مااز ابراهیم پیغمبریم صلوات اﷲعلیه . (حدود العالم ).
مردم همانالغتنامه دهخدامردم همانا. [ م َ دُ هََ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) شبه مردم . که به صورت چون مردم است : دگر دانی که نامردم نداند قیمت مردم مبر مر خویشتن را خیره زی مردم همانائی .نا
هَدَانَافرهنگ واژگان قرآنما را هدايت کرد(اصل در معني اين کلمه بازگشتن است .کلمه هدي به معناي راهنمائي به سوي مطلوب به نرمي و لطف است و اهتدا پذیرفتن هدايت و ایستادگی در راه کسب آن است)
هماناکلغتنامه دهخداهماناک . [ هََ ] (ق مرکب ) همانا گویی . همانا که ... : در کار تو شد سر سنائی زین نیست تو را خبر هماناک .سنائی .
همانانلغتنامه دهخداهمانان . [ هََ ] (اِخ ) [ شهری است به هندوستان ]،جای زاهدان هند است و ایشان بر همانند که گویند: مااز ابراهیم پیغمبریم صلوات اﷲعلیه . (حدود العالم ).
مردم همانالغتنامه دهخدامردم همانا. [ م َ دُ هََ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) شبه مردم . که به صورت چون مردم است : دگر دانی که نامردم نداند قیمت مردم مبر مر خویشتن را خیره زی مردم همانائی .نا
خَيْرٌفرهنگ واژگان قرآنبهتر - مال (اصل در معناي کلمه خير همانا انتخاب است ، و اگر ما چيزي را خير ميناميم ، بدان جهت است که آنرا با غير آن مقايسه ميکنيم ، و يکي از آن دو را انتخاب نمود
تسلغتنامه دهخداتس . [ ت ُ ] (اِ) پس باشد همانا بود. (کذا).. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 200) (فرهنگ اسدی نخجوانی ). بادی را گویند. که از طرف اسفل بی صدا رها شود. (فرهنگ جهانگیری )