مخلطتواژهنامه آزادبا هم آمیزش و معاشرت داشتن؛ ( مصدر) آمیزش کردن با کسی معاشرت کردن . مباشرت کردن؛ (اسم) آمیزش:مرا در عهد جوانی با جوانی اتفاق مخلطت بود و صدق مودت . آرمش جماع. م
مخالطتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. با هم آمیزش و معاشرت داشتن.۲. آمیخته کردن.۳. دوستی و معاشرت؛ همنشینی.
ممایحةلغتنامه دهخداممایحة. [ م ُ ی َ ح َ ] (ع مص ) با هم آمیزش کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مخالطت . (از اقرب الموارد).
معاشرتلغتنامه دهخدامعاشرت . [ م ُ ش َ / ش ِ رَ ] (از ع ، اِمص ) آمیختن و با هم آمیزش کردن . (آنندراج ). با هم زیست کردن و با کسی زندگانی نمودن . (غیاث ). اختلاط و آمیزش با هم و گف