هلملغتنامه دهخداهلم . [ هََ ل ُم ْ م َ ] (ع اِ فعل ) بیا. (منتهی الارب ). کلمه ای است به معنی خواندن به چیزی مانند تعال . لازم است اما به صورت متعدی نیز به کار رود، مانند: هلم
حلملغتنامه دهخداحلم . [ ح ُ ل ُ ] (ع اِ) خواب که دیده شود. || جماع در خواب . (منتهی الارب ). || (مص ) بالغ گردیدن . (ناظم الاطباء).
حلملغتنامه دهخداحلم . [ ح َ ل َ ] (ع مص ) بسیار کنه گردیدن شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || تباه شدن پوست و کرم افتادن در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) کنه خواه بزر
هَلُمَّفرهنگ واژگان قرآنبيا ("هَلُمَّ" اسم فعلي است که معناي" بيا " ميدهد ، و چون اسم فعل است تثنيه و جمع ندارد )
هَلُمَّفرهنگ واژگان قرآنبيا ("هَلُمَّ" اسم فعلي است که معناي" بيا " ميدهد ، و چون اسم فعل است تثنيه و جمع ندارد )
هلممةلغتنامه دهخداهلممة. [ هََ م َ م َ ] (ع مص ) خواندن کسی را به لفظ هَلُم َّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هلمةلغتنامه دهخداهلمة. [ هَِ ل ْ ل َ م َ ] (ع ص ) مؤنث هِلَّم .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به هِلَّم شود.