هلال کلالغتنامه دهخداهلال کلا. [ هَِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان بابل که 265 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ کاری و محصول عمده اش برنج ، صیفی ، کنف ، پنبه ،غله و نیشک
کلاهلغتنامه دهخداکلاه . [ ک ُ ] (اِ) چیزی که از پوست و پارچه ٔ زربفت و غیره دوزند و برسرگذارند. (برهان ) (آنندراج ). سربند و هرچیزی که از پارچه و پوست و نمد و زربفت و تیرمه و جز
ترکلغتنامه دهخداترک . [ ت َ ] (اِ) کلاه خود. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). خودآهنی . (غیاث اللغات ). کلاه خود باشد یعنی کلاه آهنی که در روزهای جنگ بر
صابیلغتنامه دهخداصابی . (اِخ ) ابراهیم بن هلال بن ابراهیم بن زهرون ، مکنی به ابی اسحاق . وی از بزرگان کتاب و بلغای آنان است . گویند که خلفا و پادشاهان وقت و وزرا بارها به حیلت و
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حنبل بن هلال بن اسدبن ادریس بن عبداﷲبن حیان بن عبداﷲبن انس بن عوف بن قاسطبن مازن بن شیبان بن ذهل بن ثعلبةبن عکابة بن صعب بن ع
طاهرةلغتنامه دهخداطاهرة. [ هَِ رَ ] (اِخ ) لقب خدیجه نخستین همسر حضرت پیامبر اسلام (ص ) است که نسب وی در نیای چهارم «قصی » بدینسان به پیامبر می پیوندد: خدیجه بنت خویلدبن اسدبن عب