هشدهلغتنامه دهخداهشده . [ هََ / هَِ دَه ْ ] (عدد، ص ، اِ) هژده . هشتده : در هشده هزار عالم کس را نیافتند که یک شربت از او درکشد. (تذکرةالاولیاء عطار).
هشدهلغتنامه دهخداهشده . [ هََ / هَِ دَه ْ ] (عدد، ص ، اِ) هژده . هشتده : در هشده هزار عالم کس را نیافتند که یک شربت از او درکشد. (تذکرةالاولیاء عطار).
اندازهشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود هشده، اندازهگیری شده، درجهبندی شده، مترشده مدرّج فرضی، تقریبی، نزدیک، تخمینی ◄ تخمین سنجیده
ثمانیةعشرةلغتنامه دهخداثمانیةعشرة. [ ث َ ی َ ت َ ع َ ش َ ](ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) هژده . هجده . هشده .
زهارلغتنامه دهخدازهار. [ زِ ] (اِ) شرمگاه را گویند که موضع فرج و ذکر باشد. (برهان ). شرمگاه را گویند که باید پوشید و آن پوشیده را بعربی ستر عورت گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). ف
حاجی علیقلیخان کازرونیلغتنامه دهخداحاجی علیقلیخان کازرونی . [ ع َ ق ُ ن ِ زِ] (اِخ ) از بزرگان مردم فارس است . وی در مائه ٔ 12، و اوائل مائه ٔ 13 هَ . ق . یعنی در زمان کریمخان زند و جانشینان او م