حفظفرهنگ مترادف و متضاد۱. صیانت، محارست، محافظت، نگهداری ۲. پشتیبانی، حمایت ۳. ازبر کردن، بهخاطر سپردن ≠ فراموش کردن، ذهول ۴. بر ۵. بهخاطرسپاری ۶. ضبط ۷. پاس ۸. یاد، ذهن، خاطر ۹. حافظ
هازمةلغتنامه دهخداهازمة. [ زِ م َ ] (ع اِ) بلا. (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة). || سختی . (منتهی الارب ). ج ، هَوازِم .
هازندهلغتنامه دهخداهازنده . [ زَ دَ / دِ ] (نف ) داننده . || بیننده . ملاحظه کننده . نگرنده . رجوع به هازیدن شود.
هازهلغتنامه دهخداهازه . [ زَ / زِ ] (ص ) کسی را گویند که از خیریت بر یکجای فروماند و واله شده باشد. || حقیر. (جهانگیری ). رجوع به هاژ و هاژو و هاژه شود.