تالغتنامه دهخداتا. (اِ) پهلوی ، tak عدد. شماره : عاصم هفت تا تیر داشت و به هرتائی مردی رابکشت . (کشف الاسرار ج 1 ص 548 از فرهنگ فارسی معین ).گاهی در شماره کردن بعدد، «تا» الحا
پرلغتنامه دهخداپر. [ پ َ/ پ ِرر ] (اِ) قصبه و انبوبه و نای گونه ای شاخی ، که بر آن چیزهای خرد چون مو رسته و تن و بال پرندگان بدان پوشیده است . ریش . || بال و پر. (برهان ). جنا
برگلغتنامه دهخدابرگ . [ ب َ ] (اِ) آن جزء از هر گیاهی که نازک و پهن است و از کناره های ساقه و یا شاخه های باریک میروید. (ناظم الاطباء). به عربی ورق گویند. (از برهان ). جزوی از
رنگلغتنامه دهخدارنگ . [ رَ ] (اِ) لون . (برهان قاطع). اثر نور که بر ظاهر اجسام نمایشهای مختلف می دهد، بعربی لون گویند. (فرهنگ نظام ). لون یعنی اثر مخصوصی که در چشم از انعکاس اش
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد پسر محمد ثالث معروف بسلطان احمد خان اول . چهاردهمین از سلاطین عثمانی و نسب او مستقیماً بسیزده واسطه بسلطان عثمان غازی منتهی شود