هفتوانلغتنامه دهخداهفتوان . [ هََ ف ْت ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش شاهپور شهرستان خوی دارای 420 تن سکنه . آب آن از رود زولا و محصول عمده اش غله و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیائی ایرا
هفتوانلغتنامه دهخداهفتوان . [ هََ ف ْت ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان لار دارای 129 تن سکنه . آب آن از قنات و چاه و محصول عمده اش غله ،خرما و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیا
تل هفتونلغتنامه دهخداتل هفتون . [ ت َل ْ ل ُ هََ ] (اِخ ) شهرکی است از نواحی اربل که کاروان اربل به آذربایجان پس از دو روز بدانجا فرود آید. در وسط کوهها است و رودی در آن جاری است و
بنات النعشلغتنامه دهخدابنات النعش . [ ب َ تُن ْ ن َ ] (اِخ ) هفتورنگ . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) ستاره ٔ معروف به هفت ستارگان در شمال و جنوب ، چهار از وی را نعش و سه را بنات گویند
دختران نعشلغتنامه دهخدادختران نعش . [ دُ ت َ ن ِ ن َ ] (اِخ ) هفتورنگ . هفت ستاره ٔ روشن در آسمان . رجوع به دخترنعش و بنات نعش و هفتورنگ و دب اکبر و دب اصغر شود.
هفت اورنگلغتنامه دهخداهفت اورنگ . [ هََ اَ / اُو رَ ](اِ مرکب ) هفتورنگ . هفت تخت ، چه اورنگ تخت را میگویند. (برهان ). || (اِخ ) کنایت از هفت ستاره است که آن را عربان بنات النعش خوان
دختر نعشلغتنامه دهخدادختر نعش . [ دُ ت َرِ ن َ ] (اِخ ) بنات نعش . بنات النعش . هفتورنگ . هفت ستاره ٔ روشن اند که از آن چهار ستاره را که مانند چهارگوشه اند «نعش » و سه ستاره ٔ دیگر