لاندسرلغتنامه دهخدالاندسر. [ س ِ ] (اِخ ) نام کرسی بخش از ولایت مول هوز در ایالت (هت - رَن ) فرانسه . دارای 301 تن سکنه .
سبورهلغتنامه دهخداسبوره . [ س َ رَ / رِ ] (ص ) حیز و مخنث و پشت پایی باشد. (برهان ).هیز و مخنث . مرادف سابوره . (رشیدی ) (آنندراج ). ملوطو مخنث و حیز. (ناظم الاطباء). رجوع به صبو
سرآبیلیلغتنامه دهخداسرآبیلی . [ س َ ] (ص ، اِ) حیز و مخنث . (غیاث ) (جهانگیری ). مخنث . (شرفنامه ٔ منیری ). حیز و پشت پایی . (برهان ) (رشیدی ). مؤلف انجمن آرای ناصری نوشته است : م
سماقلغتنامه دهخداسماق . [ س ُ / س ُم ْ ما ] (اِ) نام دوایی است و آن میوه باشد. (غیاث ) (از آنندراج ). تتری و آن میوه ٔ درختی است که چون خوشه برآید. دانه های بسیار بر آن چون عدس
علی اسدیلغتنامه دهخداعلی اسدی . [ ع َ ی ِ اَ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبیدبن زبیر اسدی ، مشهور به ابن کوفی و مکنّی به ابوالحسن . وی ادیب و نحوی و لغوی بود. در سال 254 هَ . ق . متولد