هایینهلغتنامه دهخداهایینه . [ ن َ / ن ِ ] (ق ) مخفف هرآینه است . (برهان ). رجوع به هاینه شود. کلمه ٔ تأکید یعنی هاینه و هرآینه و البته . (ناظم الاطباء).
هشجینلغتنامه دهخداهشجین . [ هَِ ش َ ] (اِخ ) قصبه ٔ بخش شاهرودو مرکز دهستان خورش رستم از شهرستان هروآباد دارای 2738 تن سکنه . آب آن از پنج رشته چشمه و محصول عمده اش غله ، حبوب ،
هشینلغتنامه دهخداهشین . [ هَِ ] (اِخ ) دهی است از بخش سنجبد شهرستان هروآباد دارای 300 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
هایینهلغتنامه دهخداهایینه . [ ن َ / ن ِ ] (ق ) مخفف هرآینه است . (برهان ). رجوع به هاینه شود. کلمه ٔ تأکید یعنی هاینه و هرآینه و البته . (ناظم الاطباء).
هشجینلغتنامه دهخداهشجین . [ هَِ ش َ ] (اِخ ) قصبه ٔ بخش شاهرودو مرکز دهستان خورش رستم از شهرستان هروآباد دارای 2738 تن سکنه . آب آن از پنج رشته چشمه و محصول عمده اش غله ، حبوب ،
هشینلغتنامه دهخداهشین . [ هَِ ] (اِخ ) دهی است از بخش سنجبد شهرستان هروآباد دارای 300 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
هشیدنلغتنامه دهخداهشیدن . [ هَِ دَ ] (مص ) هشتن . هلیدن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گذاشتن . || فروگذاشتن و رها کردن . || آویختن . (برهان ).
الهیینلغتنامه دهخداالهیین . [ اِ لا هی یی ] (ع ص ، اِ) ج ِ الهی در حالت نصب و جر. رجوع به الهی شود. || مقابل طبیعیین . رجوع به الهیون شود.