هشومندلغتنامه دهخداهشومند. [ هَُ م َ ] (ص مرکب ) (از: هش ، هوش + -ومند، پسوند اتصاف و دارندگی ) (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). هوشمند. خداوند هوش و عقل و زیرکی . (برهان ).- ناهشومند
هوشمندفرهنگ مترادف و متضادباهوش، باهوش، بخرد، تیزفهم، تیزهوش، خردمند، زیرک، عاقل، فرزانه، نابغه، هشیار ≠ بیهوش
هوشمندیفرهنگ مترادف و متضادادراک، بخردی، خردمندی، دها، ذکاوت، زیرکی، فراست، فقاهت، هوشیاری ≠ بیخردی، نابخردی
هشولغتنامه دهخداهشو. [ هَُ ] (اِ) هوش و ذهن و عقل و زیرکی . (برهان ). ظاهراً کلمه ٔ هشومند را که مرکب از هش + -ومند است مرکب از هشو + مند پنداشته اند و هشو را به معنی هوش گرفته