هاشملغتنامه دهخداهاشم . [ ش ِ ] (اِخ )ابن یزیدبن عبدالملک بن مروان بن الحکم . از فرزندان یزیدبن عبدالملک خلیفه ٔ اموی . (عقدالفرید ج 5 ص 205).
هاشملغتنامه دهخداهاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرة. جد سلسه ٔ بنی هاشم و از اجداد پیغمبر اسلام (ص ) و یکی از بزرگان و معارف و رؤسای قریش در عهد خود بود. د
مردمیلغتنامه دهخدامردمی . [ م َ دُ ] (حامص ) مردم بودن . انسان بودن . بشر بودن . از جنس بشر بودن . بشریت : و مردمان وی از اعتدال مردمی دورند. (حدود العالم ). مردمانی اند از طبع م
هاشملغتنامه دهخداهاشم . [ ش ِ ] (اِخ )ابن یزیدبن عبدالملک بن مروان بن الحکم . از فرزندان یزیدبن عبدالملک خلیفه ٔ اموی . (عقدالفرید ج 5 ص 205).