هشرةلغتنامه دهخداهشرة. [ هََ رَ ] (ع اِمص ) بزرگ منشی و فیرندگی . (منتهی الارب ). بطر. گویا همزه به هاء بدل شده ، و اصل آن اشرة است . (اقرب الموارد).
هشرةلغتنامه دهخداهشرة. [ هََ ش ِ رَ ] (ع ص ) شجرة هشرة؛ درختی که برگش زود بیفتد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
حشرةلغتنامه دهخداحشرة. [ ح َ ش َ رَ ](ع اِ) هر جنبنده ٔ خرد از پرنده و رونده و خزنده . جنبنده ٔ خرد. خرده جانور. جانور خزنده و گزنده یا جانور ریزه ٔ زمینی . (منتهی الارب ). خستر
هشیرةلغتنامه دهخداهشیرة. [ هَُ ش َ رَ ] (ع اِ مصغر) مصغر هشرة. (منتهی الارب ). گستاخی و فیرندگی اندک . (ناظم الاطباء).
هشورلغتنامه دهخداهشور. [ هََ ] (ع ص ) شجرة هشور؛ درختی که برگش زود بیفتد. (منتهی الارب ). هشرة. رجوع به هشرة شود.
برگلغتنامه دهخدابرگ . [ ب َ ] (اِ) آن جزء از هر گیاهی که نازک و پهن است و از کناره های ساقه و یا شاخه های باریک میروید. (ناظم الاطباء). به عربی ورق گویند. (از برهان ). جزوی از