هشداردیکشنری فارسی به انگلیسیalarm, alert, caution, caveat, exhortation, eye-opener, lookout, warning, notice, portent
هشدارفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهسخن، علامت، یا حرکتی که برای آگاهاندن و تنبیه به کار میرود؛ اعلام خطر؛ اخطار.
هش دارلغتنامه دهخداهش دار. [ هَُ ] (اِمص مرکب ) در اصل فعل امر از «هش داشتن » است اما به صورت اسم مصدر به کار میرود، مانند خبردار.- هش دار دادن ؛ خبر کردن . متوجه ساختن .رجوع به