هزینهفرهنگ مترادف و متضاد۱. خرج، خرجی، ، مخارج ۲. صرف، مصرف ۳. انفاق، ، نفقه ۴. خزانه، خزینه، ، ≠ دخل
هزینهدیکشنری فارسی به انگلیسیage _, charge, cost, dues, expenditure, expense, outgo, outgoing, outlay, price tag
هزینهلغتنامه دهخداهزینه . [ هََ ن َ / ن ِ ] (اِ) بر وزن و معنی خزینه باشد. (برهان ). به این معنی ظاهراً مبدل خزینه و ممال خِزانه ٔ عربی است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) : اگر دیگ