هزیعلغتنامه دهخداهزیع. [ هََ ] (ع اِ) پاره ای از شب و مقدار سه یک یا چهاریک ازشب . (منتهی الارب ). و فارابی گوید یک نیمه از شب ، و گویند ساعتی از آن . گویند: مضی هزیع من اللیل .
حذیالغتنامه دهخداحذیا. [ ح ُ ذَی ْ یا ] (ع اِ) مژدگانی . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). || برابر. مقابل : هو حذیاک . || اخذه بین الحذیا و الخلسة؛ ای بین الهبة و الاستلاب . (منته
حزیالغتنامه دهخداحزیا. (اِخ ) (به معنی کسی که خداوند او را می بیند) مردی از بنی یهودا بود. (نحمیا 11:5) (قاموس کتاب مقدس ).
هزاعلغتنامه دهخداهزاع . [ هََ زْ زا ] (ع ص ) شیر که در شکار بسیار شکند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
هزاعلغتنامه دهخداهزاع . [ هَِ ] (ع ص ) مرد ضعیف بددل . (غیاث از صراح اللغة). || منفرد. (اقرب الموارد): ما فی الجعبة الا سهم هزاع ؛ در کیش به جز یک تیر نیست . (منتهی الارب ) (از
چهاریکلغتنامه دهخداچهاریک . [ چ َ / چ ِ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) ربع. یک چهارم . یک قسمت از چهار قسمت چیزی . رُبُع. رَبیع. (منتهی الارب ): هزیع؛ مقدار یک چهاریک از شب . رجوع به چاری
هت ءلغتنامه دهخداهت ء. [ هَِ / هََ ت ْءْ ] (ع اِ) وقت . (اقرب الموارد) (تاج العروس ). هزیع. (معجم متن اللغة). وقت و هنگام . (منتهی الارب ). بخصوص هنگامی ازشب . (ناظم الاطباء). و
هتاءلغتنامه دهخداهتاء. [ هَِ ] (ع اِ) وقت . هنگام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). پاره ٔ شب . (مهذب الاسماء). هزیع. (معجم متن اللغة). بخصوص هنگامی از شب . (ناظم ا
هتاءةلغتنامه دهخداهتاءة. [ هََ / هَُ ءَ ] (ع اِ) وقت . هنگام . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (تاج العروس ). هزیع. (معجم متن اللغة). بخصوص هنگامی از شب . (ناظم الاطباء). گاهی نیز
هتیلغتنامه دهخداهتی . [ هََ تی ی ] (ع اِ) وقت . هنگام . (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (منتهی الارب ). هزیع.بیشتر در شب و گاهی در مورد روز هم استعمال شود. (معجم متن اللغة). قسمتی