هزه جانلغتنامه دهخداهزه جان . [ هََ زَ ] (اِخ ) دهی است از بخش ورزقان شهرستان اهر که دارای 464 تن سکنه است . آب آن از چاه و محصول عمده اش غله و سردرختی است . (از فرهنگ جغرافیائی ای
هزةدیکشنری عربی به فارسیتکان , تکان تند , حرکت تند و سريع , کشش , انقباض ماهيچه , تشنج , تکان سريع دادن , زود کشيدن , ادم احمق و نادان , تکان دادن , دست انداز داشتن , تکان خوردن , تلق
هزةلغتنامه دهخداهزة. [ هَِ زْ زَ ] (ع اِمص ، اِ) شادمانی . (منتهی الارب ). نشاط. ارتیاح . (اقرب الموارد). خورسندی . (منتهی الارب ). || خوشدلی . || فراخ خویی که به دهش پیدا گردد
هزهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهتکان؛ جنبش؛ تحریک: ◻︎ کاین تٲنی پرتو رحمان بُوَد / وآن شتاب از هزّۀ شیطان بُوَد (مولوی: ۶۷۵).
جارةلغتنامه دهخداجارة. [ جارْ رَ ] (ع ص ، اِ) جردهنده . کسره دهنده . || راه بسوی آب . || شتری که به مهار کشیده شود. فاعلةبمعنی مفعولة مثل راضیة و دافق بمعنی مرضیة و مدفوق . و فی