هریرلغتنامه دهخداهریر. [ هََ ] (اِخ ) بقول ابن الندیم یکی از بلغای عشره ٔ ناس است . (یادداشت به خط مؤلف ).
هریرلغتنامه دهخداهریر. [ هََ ] (ص ) به معنی کننده است که فاعل کردن باشد. (برهان ). مصحف یا مجعول است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
هریرلغتنامه دهخداهریر. [ هََ ] (ع مص ، اِ) زنوییدن سگ و زونویه . (تاج المصادر بیهقی ). بانگ کردن سگ . (یادداشت به خط مؤلف ). بانگ سگ از سرما کمتر از نباح . و یوم هریر روزی است
هریرلغتنامه دهخداهریر. [ هَُ رَ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) جنگی که میان بکر و بنی تمیم واقع شد و در آن حارث بن بیبةالمجاشعی کشته شد. (از مجمع الامثال میدانی ). رجوع به هَریر شود.
حريردیکشنری عربی به فارسیاطلس , دبيت , اطلسي , جلا , پرداخت , ابريشم , نخ ابريشم , نخ ابريشم مخصوص طراحي , پارچه ابريشمي , لباس ابريشمي
حریرلغتنامه دهخداحریر. [ ح َ ] (ع اِ) ابریشم . (اختیارات بدیعی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (منتهی الارب ). مستخرج از قز پس از تنقیه ٔ آن و خروج کرم و آنچه از قز گیرند پس ازخبه کردن ک
هریریةلغتنامه دهخداهریریة. [ هَُ رَ ری ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از راوندیه که اصحاب ابوهریره ٔ راوندی هستند و آنهارا عباسیه ٔ خلص نیز میخوانند... طرفدار امامت عباس بن عبدالمطلب عم حضر
ابن ابی هریرهلغتنامه دهخداابن ابی هریره . [ اِ ن ُ اَ هَُ رَ رَ ] (اِخ ) ابوعلی . از علمای شافعی . او راست : کتاب المسائل . کتاب التعلیق فی الفقه و المسائل . (ابن الندیم ).
ابو هریرهواژهنامه آزادنام يكي از صحابي رسول الله صلي الله عليه وسلم که از اهل یمن بوده و احادیثی بسیاری را روایت نموده و چون در کودکی با گربه بازی می کرده رسول الله ایشان را ابو هریر
ابوهریرةلغتنامه دهخداابوهریرة. [ اَ هَُرَ رَ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن صخر ازدی یا الدوسی . از عشیره ٔ سلیم بن فهم . صحابی است . و او به سال غزوه ٔ خیبر مسلمانی پذیرفت و در آن غزوه حضور
هریریةلغتنامه دهخداهریریة. [ هَُ رَ ری ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از راوندیه که اصحاب ابوهریره ٔ راوندی هستند و آنهارا عباسیه ٔ خلص نیز میخوانند... طرفدار امامت عباس بن عبدالمطلب عم حضر