هروتوملغتنامه دهخداهروتوم . [ هََ ] (اِ) تخم اسپغول که بزرقطونا باشد. (برهان ). اسپغول . (رشیدی ). رجوع به هروتو شود.
هروتولغتنامه دهخداهروتو. [ هََ ] (اِ) تخم اسپغول را گویند که بذر قطوناباشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به هروتوم شود.
هروتولغتنامه دهخداهروتو. [ هََ ] (اِ) تخم اسپغول را گویند که بذر قطوناباشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به هروتوم شود.
اسبغوللغتنامه دهخدااسبغول . [ اَ ] (اِ) بذرقطونا. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). و وجه تسمیه ٔ او به اسبغول آنست که چون معنی غول گوش باشد و این گیاه شبیه به گوش اسب است اسبغول گوی
اسفرزهلغتنامه دهخدااسفرزه . [ اِ ف َ زَ / زِ ] (اِ) قطونا. بزرقطونا. (محمودبن عمر). اسپرزه . اسپغول . شکم پاره . قارنی یارق . اسفیوس . سبیوس . سابوس . سپیوش . اشجاره . ختل . بخدق
اسفیوشلغتنامه دهخدااسفیوش . [ اَ ] (اِ) اَسفیوس . لغت فارسی و آن بزرقطوناست . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بزرقطوناباشد. (سروری ). بر وزن و معنی اسپیوش است که بزرقطونا باشد و عربان بقله