هرهارلغتنامه دهخداهرهار. [ هََ ] (ع ص ) بسیار از آب و شیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بسیار خندنده . (منتهی الارب ). ضحاک در امر باطل . بیهوده خند. (از اقرب الموارد). || گ
خندندهلغتنامه دهخداخندنده . [ خ َ دَ دَ / دِ ] (نف ) آنکه خنده کند. خنده کننده . ضاحک . (یادداشت بخط مؤلف ): هرهار؛ بیهوده خندنده . هأهاء؛ مرد نیک خندنده . (منتهی الارب ).
شیرلغتنامه دهخداشیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژی