هرموگنسلغتنامه دهخداهرموگنس . [ هَِ م ُ گ ِ ن ِ ] (اِخ ) هرموژن . از سرداران بیزانس در جنگ با کسری انوشیروان . (از ایران در زمان ساسانیان کریستن سن ترجمه ٔ رشید یاسمی چ 2 ص 391). ر
هرموجنسلغتنامه دهخداهرموجنس . [ هَِ م ُ ج َ ] (اِخ ) به معنی نسل هرمس و نام شخصی است که پولس را ترک نمود. (قاموس کتاب مقدس ).
اسخینلغتنامه دهخدااسخین . [ اِ ] (اِخ ) اِسخینُس . یکی از فلاسفه ٔ اثینه (آتن ). پدر او مبار (عصیب ) فروش و بقول دیوژِن لائِرت وی پسر لیسانیساس بود و با سقراط رابطه ٔ دوستی بی آل
هرموجنسلغتنامه دهخداهرموجنس . [ هَِ م ُ ج َ ] (اِخ ) به معنی نسل هرمس و نام شخصی است که پولس را ترک نمود. (قاموس کتاب مقدس ).