هرموگنسلغتنامه دهخداهرموگنس . [ هَِ م ُ گ ِ ن ِ ] (اِخ ) هرموژن . از سرداران بیزانس در جنگ با کسری انوشیروان . (از ایران در زمان ساسانیان کریستن سن ترجمه ٔ رشید یاسمی چ 2 ص 391). ر
هرموجنسلغتنامه دهخداهرموجنس . [ هَِ م ُ ج َ ] (اِخ ) به معنی نسل هرمس و نام شخصی است که پولس را ترک نمود. (قاموس کتاب مقدس ).
هرمون التذکيردیکشنری عربی به فارسیهورمون هاي جنسي که باعث ايجاد صفات ثانويه جنسي در مرد (مثل ريش و صدا) مي شوند
هرموژنلغتنامه دهخداهرموژن . [ هَِ م ُژِ ] (اِخ ) نام یکی از سفرایی است که آتنی ها، به هنگام جنگ اردشیر دوم هخامنشی با یونان ، به نزد تیری باذ والی ارمنستان و لیدیه فرستادند. رجوع
هرموسلغتنامه دهخداهرموس . [ هَِ ] (اِخ ) نام رودی در لیدیه که اسکندر پس از تصرف شهر سارد بر کنار آن اردو زد. (ایران باستان پیرنیا ص 1261).
اسخینلغتنامه دهخدااسخین . [ اِ ] (اِخ ) اِسخینُس . یکی از فلاسفه ٔ اثینه (آتن ). پدر او مبار (عصیب ) فروش و بقول دیوژِن لائِرت وی پسر لیسانیساس بود و با سقراط رابطه ٔ دوستی بی آل
هرموجنسلغتنامه دهخداهرموجنس . [ هَِ م ُ ج َ ] (اِخ ) به معنی نسل هرمس و نام شخصی است که پولس را ترک نمود. (قاموس کتاب مقدس ).
هورمون های جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی در مرد (مثل ریش و صدا) می شونددیکشنری فارسی به عربیهرمون التذکير