هرمزد اردشیرلغتنامه دهخداهرمزد اردشیر. [ هَُ م َ اَ دَ ] (اِخ ) هرمز اول . (ایران در زمان ساسانیان کریستن سن ترجمه ٔ رشید یاسمی ص 22). هرمز اول پسر شاپور اول است . ولی پیش از سلطنت او ر
هرمزد اردشیرلغتنامه دهخداهرمزد اردشیر. [ هَُ م َ دِ اَ دَ ] (اِخ ) نام قدیم سوق الاهواز است و نام اهواز یا سوق الاهواز را تازیان به این شهر داده اند. (ازایران در زمان ساسانیان ترجمه ٔ ر
هرمزدلغتنامه دهخداهرمزد. [ هَُ م َ ] (اِخ ) پسر انوشیروان . (ولف ). هرمز : سوی پاک هرمزد فرزند ماپذیرفته از دل همه پند ما. فردوسی .رجوع به هرمز چهارم و نیز رجوع به ساسانیان شود.
هرمزدلغتنامه دهخداهرمزد. [ هَُ م َ ] (اِ) نام روز اول هر ماه شمسی . (از ناظم الاطباء). هرمز. اورمزد. رجوع به این هرمز و اورمزد شود. || نام روز پنجشنبه به اعتبار این که آن روز به
هرمزدلغتنامه دهخداهرمزد. [ هَُ م َ ] (اِخ ) جلگه ای بوده است در کنار کارون میان بهبهان و شوشتر که یکی از جنگهای اردشیر پاپکان با اردوان اشکانی در آنجا واقع و به شکست اردوان تمام
هرمزدلغتنامه دهخداهرمزد. [ هَُ م َ ] (اِخ ) موبدی از معاصران قباد ساسانی . (ولف ) : کس آید سوی خره ٔ اردشیرکه آید به درگاه هرمزد پیر.فردوسی .
هرمزدلغتنامه دهخداهرمزد. [ هَُ م َ ] (اِخ ) هرمز. ستاره ٔ مشتری . (برهان ). این ستاره سعداکبر است و از این نظر در دعای نیک یاری او را خواهند : که هرمزد یارت بدین پایگاه چو بهمن ن
استاد اردشیرلغتنامه دهخدااستاد اردشیر. [ اِ اَ دَ ] (اِخ ) شهری که طبق روایت به أمر اردشیر اول ساسانی بنا شد: از عمارت و شهرها که [اردشیر] کرد... استاد اردشیر، و هرمزد اردشیر. (مجمل ال
اورمزد اردشیرلغتنامه دهخدااورمزد اردشیر. [ م َ اَ دَ ] (اِخ ) هرمزاردشیر. شهری بوده در خوزستان که گویا هرمز اول پسر شاپور بنا نهاد یا تعمیر و تجدید کرد. بعدها این کلمه کوتاه گشت و هرمسیر
اردشیر بابکانلغتنامه دهخدااردشیر بابکان .[ اَ دَ / دِ رِ ب َ ] (اِخ ) مؤسس سلسله ٔ ساسانی . شورش و اختلالی که در آغاز قرن سوم میلادی در ایالت پارس واقع شد انحطاط قدرت اشکانیان را در آن
هاشولغتنامه دهخداهاشو. (اِخ ) هشو. یکی از روحانیان عیسوی که در زمان یزدگرد اول پادشاه ساسانی در ایران میزیست . وی به همراهی اسقفی به نام «عبدا» در شهر هرمزد اردشیر واقع در خوزست
اهوازلغتنامه دهخدااهواز. [ اَهَْ ] (اِخ ) در قدیم شهری بوده است سخت خرم . صاحب حدودالعالم آرد: واندر خوزستان شهری نیست از این خرمتر با نعمتهای بسیار و نهادی نیکو و مردمانی زردروی