هرارزدهلغتنامه دهخداهرارزده .[ هَُ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) شتری که مبتلا باشد به عروض طاولها در میان پوست و گوشت . || شتر گرفتار اسهال . (ناظم الاطباء). رجوع به هرار شود.
هرارانلغتنامه دهخداهراران . [ هََ رْ را ] (اِخ ) دو ستاره ٔ نسر واقع و قلب عقرب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : و این واقع را با قلب عقرب هر دو جمله ، هراران خوانند. (التفهیم ).
هرارلغتنامه دهخداهرار. [ هَُ ] (ع مص ) به بیماری هرار مبتلا گردیدن . || روان شدن شکم کسی چندانکه بمیرد. روان شدن شکم شتر از هربیماری که باشد. (منتهی الارب ). رجوع به هُرّ شود.